وبلاگ یخی
بهترین وبلاگ برای اوقات فراغت شما
درباره وبلاگ


مقدمتان گلباران امیدوارم لحظات خوبی در این وبلاگ داشته باشید.برای تماس من به پروفایل مدیر مراجعه فرمایید و یا از طریق بخش ارتباط با ما نظراتتون رو ارسال کنید.
نويسندگان
جمعه 14 مهر 1391برچسب:حفاظت از اموال!!!, :: 11:33 :: نويسنده : محمد بیگلری

جمعه 14 مهر 1391برچسب:دوستی, :: 11:18 :: نويسنده : محمد بیگلری

 

جمعه 14 مهر 1391برچسب:ترول مدرسه, :: 11:14 :: نويسنده : محمد بیگلری

جمعه 14 مهر 1391برچسب:خبرنگار, :: 11:9 :: نويسنده : محمد بیگلری

شنبه 1 مهر 1391برچسب:ماجرای غریق نجات !!, :: 19:51 :: نويسنده : محمد بیگلری

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
 وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
 هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟
 

شنبه 1 مهر 1391برچسب:سوال,,,, :: 18:43 :: نويسنده : محمد بیگلری

یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ، چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟! 

شنبه 1 مهر 1391برچسب:می خوام بدونم, :: 18:35 :: نويسنده : محمد بیگلری

من میخوام ببینم اونی که داشت ذبان فارثی رو اخطراء میکرد اون روض اول. . .. چی شد که تثمیم گرفط غورباقه ق اولش غاف باشه غ دومش قین ؟ . . . نه واقعن سوالِ برام

شنبه 1 مهر 1391برچسب:تفریحات ایرانی ها, :: 18:32 :: نويسنده : محمد بیگلری

 يکي از تفريحات ايرانيها اينه که:

ميرن يه جنس ميخرن بعد توي تک تک مغازه ها ميرنو

همونو قيمت ميکنن . . !
 

شنبه 1 مهر 1391برچسب:خدا و پیرایشگر, :: 18:11 :: نويسنده : محمد بیگلری

مردی برای اصلاح سر به پیرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها درمورد خدا صورت گرفت پیرایشگر گفت من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد مشتری پرسید چرا!پیرایشگر گفت کافیست به خیابان بروی وببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان این همه بیماری و درد ورنج وجود داشته باشد !!!مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از پیرایشگاه بیرون آمد مردی را خیابان دید با موهای ژولیده وکثیف با سرعت به پیرایشگاه برگشت و به پیرایشگر گفت می دانی به نظر من پیرایشگرها وجود ندارند !مرد با تعجب گفت چرا این حرف را میزنی من اینجا هستم وهمین الان موهای تو را مرتب کردم مشتری با اعتراض گفت پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از پیرایشگاه وجود دارند پیرایشگرگفت پیرایشگرها وجود دا رند فقط مردم به آنها مراجعه نمی کنند مشتری گفت دقیقا همین است خدا نیز وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی کنند برای همین است که درد ورنج و مشکلات زیادی در دنیا وجود دارند 

پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 74
بازدید دیروز : 61
بازدید هفته : 139
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 86975
تعداد مطالب : 167
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


تماس با ما